تقدیم به ۱۶۰۰ تایی شدنم

مطسفانه چیزی پیدا نکردم که تقدیم به ۱۶۰۰ تایی شدنم بکنم ، فقط اینو پیدا کردم ، اگر هم ترسوندم تون ببخشید ، خب ، میدونی ، از وقتی که یه نفر رو فرستادم بیمارستان ، قرار بود اون شخص بمیره ، اما نمرد ، من و اون شخص باهم معامله کردیم ، طرف بهم گفت من خودکشی میکنم تو هم دیگه کاری با من نداشته باش ، گفتم باشه ، من معامله رو قبول کردم خودش هم قبول کرد ، اما دروغ گفت ، معامله رو قبول نکرد ، ۳ روز پیش بهوش اومد و زنده موند ، لعنت ، من تعجب میکنم ، آخه مگه میشه یه نفر خودکشی کنه بعد زنده بمونه ؟ این کثافت چند تا جون داره ؟ چرا نمیمیره ؟ انگار ۹ تا جون داره ، لعنت بهش ، من دیگه نمیدونم چیکار کنم ، تعجب میکنم دیوانه شدم ، فکر کنم کار اونه ، اما باید چیکار کنم ؟ دوباره برم سراغش ؟ یا بیخیالش شم ؟ خودم نمیدونم ، نمیدونم چیکار کنم ، من که قبلا انتقام گرفتم ، بازم این انتقام بگیرم ؟ نه ، انتقام نمیگیرم ، فعلا انتقام نمیگیرم ، میگن عدالت نه انتقام ، اما من انتقام رو ترجیح میدم ، شاید یه وقت دیگه ، حالا یه کاریش میکنم ، دلم میخواد با آدم های خودم حمله کنم دوباره ، اما نمیدونم کی ، هنوز زمانش مشخص نیست ، اما روزی رو میبینم که بالاخره اون شخص مرده ، اطرافیانش مردن ، و من موفق شدم ، من و آدم هام ، درسته قدرت ما از اونا بیشتره اما فعلا قصد نداریم کاری کنیم ، وقتش میاد ، شاید اونا بخوان یه کاری کنن ، بخوان هم نمیتونن ، چون ما قدرت مون بیشتره ، شاید یه وقت دیگه ، حالا یه سوال ، چیکار کنم ؟ انتقام بگیرم ؟
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید